سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوثرانه
آمار وبلاگ

منم که بد کردم،

منم‏ که خطا کردم،

منم که قصد گناه کردم،

منم که نادانى نمودم،

منم که غفلت ورزیدم،

منم که اشتباه‏ کردم،

منم که به غیر تو اعتماد کردم،

منم که در گناه تعمّد داشتم،

منم که وعده کردم،منم که وعده شکستم،

منم که پیمان‏شکنى نمودم،منم که اقرار کردم،

منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم،و به گناهانم‏ اقرار مى‏کنم،

پس مرا بیامرز

فرازی از دعای امام حسین در روز عرفه

روز اعتراف

منبع: تریبون


[ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 9:18 عصر ] [ کوثر ]

این عید مبارک

 صدای پای عید می آید

عید قربان عید پاک ترین عیدها است.

عید سر سپردگی و بندگی است

عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.

عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند.

عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.  

این عید مبارک

منبع: سمت خدا



[ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 9:16 عصر ] [ کوثر ]

حج

ای مشعریان، دوش که به مشعر که رسیدید

آیا    اثر   از   گمشده      شیعه    ندیدید

آیا   دل    شب    ناله    مهدی    نشنیدید

آیا     زگلستان    رخش     لاله     نچیدید

آن  گمشده  شب  تا به سحر شمع   شما بود

آری،  پسر  فاطمه (ع) در  جمع  شما   بود

منبع: روز امید


[ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 9:11 عصر ] [ کوثر ]

با تمام وجود گناه کردیم و در تکرار آن اصرار

اما نه نعمتش را از ما گرفت نه گناهانمان را فاش کرد

اگر طاعتش را کنیم چه می کند...

منبع: حرف های تازه


[ شنبه 90/6/12 ] [ 10:23 عصر ] [ کوثر ]

تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده،  افتاده بود. او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست. سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن لختی بیاساید.

اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رودبدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد

    « خدایــــــــــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ » 

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود

نجات دهندگان می گفتند

            "خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم" تبسم

منبع: ترانه بارانی


[ شنبه 90/6/12 ] [ 10:14 عصر ] [ کوثر ]

قدس

«سنگ بردار و بزن این شب آویزان را
تا که برهم بزنی خواب خوش شیطان را

سنگ، قانون دهان کوب زمین است، بزن
آه! موسیقی خشم تو همین است، بزن

زندگی زیر لگدهای هیولا، سخت است
رقص شیطان، وسط مسجدالاقصی، سخت است

آب در کاسه خشم است که خون خواهد شد
چشم اگر باز کنی،کن فیکون، خواهد شد

نفس ویران شده در حنجره من، ای قدس
اولین خانه بی‌پنجره من، ای قدس

شب آواره از آغوش تو، بالا نرود
خون پاک تو، به حلقوم یهودا نرود

کوچه‌هایت اگر از ابرهه و نیل، پُر است
آسمانت ولی از خشم ابابیل، پُر است

شهر من! سنگ تو خاصیت باران دارد
سنگ، خون جگر توست که جریان دارد

تیغ در دست خطرناک‌ترین دژخیم است
نوبتی باشد اگر، نوبت ابراهیم است»

 

حسین هدایتی

منبع: خیمه خورشید

 


[ شنبه 90/6/12 ] [ 9:53 عصر ] [ کوثر ]

هفته دولت

نمی دانم که این رجایی و اهنر چه بودند و چه کاری می کردند و چه مانعی بودند که ان منافقین کوردل ، چشم نداشتند پیشرفت و ترقی ملت ایران را ببینند . مگر انها به جز حق و برپایی عدالت دنبال چیز دیگری بودند! انها چه بودند و چه کاری می توانستند بکنند، که انها ان نقشه شوم را کشیدند و انها را مظلومانه به شهادت رساندند.

انها به این فکر بودند بودند که با شهادت انها می توانند به هدف خود برسند . ولی مردم شریف ملت ما  مصمم تر شدند و حضورشان  در عرصه های سیاسی پررنگگ تر شد و الان بعد از گذشت 30 سال از  ان روز می بینیم که مردم ایران درهمه عرصه های اجتماعی و سیاسی وعلمی و... سر امد تر شدند. و رجایی و با هنر این زرگ مردان تاریخ به از خاک به افلاک پر کشیدند .

رجایی و باهنر راهتان پر رهرو باد.


[ شنبه 90/6/12 ] [ 9:49 عصر ] [ کوثر ]

قنبر غلام حضرت علی علیه السلام می گوید: نزد امیرالمومنین علیه السلام بودم که مردی وارد شد و گفت :

ای امیرالمومنین! میل به خربزه دارم.

حضرت علی علیه السلام به من فرمودند که خربزه ای بخرم؛ در همی به من دادند و من سه عدد خربزه خریدم.وقتی یکی از آنها را بریدم، دیدم تلخ است؛ عرض کردم : ای امیرالمومنین! تلخ است.

فرمود : آن را دور بینداز که از آتش است و به سوی آتش می رود.

خربزه دوم را بریدم که ترش بود. عرض کردم: ای امیرالمومنین! ترش است.

فرمود: آن را دور بینداز که از آتش است و به سوی آتش می رود.

خربزه سوم را نیز بریدم که کرم آلود بود. عرض کردم: ای امیرالمومنین! کرم زده است.

فرمود : آن را نیز دور بینداز که از آتش است و به سوی آتش بر می گردد.

باز درهمی به من داد تا خربزه بخرم و من نیز سه تا خربزه خریدم و آوردم جلوی آن حضرت گذاشته و عرض کردم: ای امیرالمومنین! مرا معاف بدار که اینها را ببرم؛ زیرا آن سه تا را که بریدم همگی خراب بودند.

آن حضرت به من فرمود: ای قنبر! بنشین که آنها مامور هستند.

پس نشسته و یکی از آنها را قاچ کردم که شیرین بود. عرض کردم: ای امیرالمومنین! شیرین است.

فرمود: از آن بخور و به ما نیز بده.

پس یک قسمت از آن را من خوردم، یک قسمت را به حضرت علی علیه السلام دادم و قسمت دیگرش را نیز به آن مرد دادم.

امیرالمومنین علیه السلام رو به من کرد و فرمود:

ای قنبر! خداوند تبارک و تعالی ولایت ما را بر اهل آسمان ها و اهل زمین از جن و انس و میوه ها و غیر آنها عرضه داشت؛ پس هرکدام از آنها ولایت ما را قبول کرد، پاکیزه و شیرین و طیب شد و هرکدام از آنها که ولایت ما را قبول نکرد، کرم آلود و بد مزه و متعفن شد

کتاب خاطرات قنبر
الاختصاص،ص 249

منبع: طاووس بهشت


[ شنبه 90/6/12 ] [ 9:45 عصر ] [ کوثر ]

عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها برگزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند وادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند وآرزوهاى خویش از او خواهند و نیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به اوآرند، برآورد و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و ازمهربانى و بنده نوازى،بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمى‏برند. 

شگفت که دراین ماه، سنگ درون به گوهر، زهرجان به شکر و قفل دل به کلید تبدیل می شود.

منبع: کوثربلاگ


[ شنبه 90/6/12 ] [ 9:43 عصر ] [ کوثر ]
<      1   2   3      

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
آرشیو مطالب
امکانات وب